دیشب به خواب ناز شنیدم بشارتی** مأمور بانک آمده با یک حوالتی
گفتا مبارک است شما هم برنده ای**ماشین آخرین مدل و پنج دنده ای
شادان بسوی بانک دویدم به صد امید**خون دوباره ای به رگ و پوست من دوید
دیدم سمند زرد قناری خوش رکاب**دادند به من سوییچ قشنگش به آب و تاب
پشتش نشسته دست به فرمان به صد غرور**کردم هزار بار زخیابانمان عبور
هر کس مرا بدید به حیرت نگاه کرد**از دل همی کشید عمیقانه آه سرد
از شدت نشاط بسی خنده می زدم**صد بوسه بر ماشین پنج دنده می زدم
چون صبحدم زخواب پریدم به شور وشوق**رفتم به درب منزل خود با هزار ذوق
دیدم ژیان من که همه شب به کوچه بود**خالی است جایش و دیگر ژیان نبود
وارونه گشت خواب حقیر از جفای دزد**«جاوید» ماند به ذهن و دلم این خطای دزد
نظرات شما عزیزان: